از سعید محمدی خوشم نمی آد. راستش بدم هم می آد. اما من توی هیچ کار هنری مبتنی به فرد هنرمند نیستم. من مبتنی بر اثرم. ترانه زیر، ترانه خوب و ساده ایه. موسیقی نسبتا خوبی هم روش گذاشتن که بهش می شینه (اگر مثل برخی کاراهای دیگه دزدی نباشه!). به عنوان یه ترانه عالی این جا نمی نویسمش، فقط اعتراف می کنم جزو ترانه هاییه که گاهی زیر لب زمزمه اش می کنم (اگه زمزمه می کنم و بلند نمی خونم از آگاهی به بد صداییمه!)
تو زِ دیار من آمدی
سکوت جانم به هم زدی
شیشه غم به تلنگری زدی شکست
چو نغمه ای بیش و کم زدی
به دل ریشم چنگ زدی
روشنی چشمان تو به دل نشست
هوای من شد هوای تو
صدای من شد صدای تو
تپیدن قلب بخاطرت
کشیدن درد برای تو
ای گل یاس سپید ِ من
ای طلوع خورشید ِ من
عطر تن تو به جان من چه خوش نشست
ای تو هم گریه ی دلپذیر
ای تو صفای دل اسیر
بی تو ای آیت زندگی
دلم شکست
هوای من شد هوای تو
صدای من شد صدای تو
تپیدن قلب بخاطرت
کشیدن درد برای تو