نشسته بودم و برای خودم فیلم می دیدم. نمی دونم چطور شد که ناگهان از عالم فیلم بیرون اومدم و یاد "لاله و لادن" افتادم. آره، همون خواهران دوقلوی به هم چسبیده ایرانی. فیلم، ایرانی نبود؛ پس اسمی هم از لاله و لادن توش نبود که منو یادشون بندازه. صحنه ای هم نداشت که به موضوع اونها ربط داشته باشه. این یاد کردن از کجا اومد رو نمی دونم. به هر حال دلم گرفت. به "گ" SMS دادم: "یاد لاله و لادن افتادم. یادته؟! چه فراموشکاریم!". جواب داد: "ا .. پارسالم بهم همینو گفتی"! یادم نیومد که پارسال هم .. ولی "گ" مطمئن بود. بگذریم ..
اومدم پای اینترنت پی دو تا تحقیق و اینها. یادشون دوباره اومد. گفتم بذار یه سرچ رو نامشون بکنم : نتیجه توی گوگل حدود 700 صفحه بود! خوندم و بغض کردم .. همین.
روز عملشون یادم نمی ره. .. الان هم نمی تونم ازش بگم. مطلب زیر رو از سایت ویکیپدیا اینجا می گذارم:
"لاله و لادن در شهر فیروزآباد در استان فارس از پدر و مادری به نام دادالله و مریم بیژنی متولد شدند. پدر و مادر آن دو کشاورز و اهل روستای لهراسب بودند. آنان پس از تولد لاله و لادن آنان را رها کردند.
دکتر علیرضا صفاییان لاله و لادن را در سال ۱۳۵۴ به فرزندی پذیرفت.
لاله و لادن بیژنی بر اثر عوارض بعد از عمل جراحی درگذشتند. شاید وقتی در روز 17 تیرماه سالِ 1383 شکست عمل جداسازی دوقلوهای بههمچسبیدة ایرانی در صدر اخبار کشور و جهان قرار گرفت،
از ابتدا... «ما دو انسان کاملاً جدا از هم هستیم که به یکدیگر چسبیدهایم. ما دیدگاههای متفاوت و شیوة زندگی متفاوتی داریم.» لادن که این جملهها را در روزهای پیش از عمل جداسازی به خبرنگاران میگوید، بلافاصله بعد از جدا شدن از خواهر خود جان میسپارد و لاله نیز ساعتی بعد جان خود را از دست میدهد. روز دهم دی سال 1352 هجری شمسی، در روستای لهراسب شهرستان فیروزآباد فارس، دختران دوقلویی به دنیا آمدند که از ناحیة سر به هم چسبیده بودند. آنها فرزندان خانوادة فقیر مریمخاتون و دادالله بیژنی بودند. بعدها بهزیستی نام آنها را لاله و لادن گذاشت. لاله و لادن پس از تولد در بیمارستان فیروزآباد، به بهزیستی منطقه و از آنجا به بیمارستان نمازی شیراز منتقل شدند و سپس به بیمارستان شهدای تجریش فعلی سپرده شدند. در سال 1354، علیرضا صفاییان دوقلوها را به فرزندخواندگی پذیرفت، برای آنها شناسنامة مجزا گرفت و به خانة ویلایی خود در حومة کرج برد. لاله و لادن 15 ساله بودند که از وجود خانوادة اصلیشان در شیراز و هویت واقعی خود مطلع شدند. بهزیستی آنها را از خانوادة صفاییان جدا و سازمان ثبت احوال شناسنامههای دیگری با اسامی لاله و لادن بیژنی برای دوقلوها صادر کرد. با اصرار والدین اصلی دوقلوها، مجتمع قضایی تهران از لاله و لادن خواست که در حضور پدر و مادرشان و خانوادة صفاییان، یکی از آنها را انتخاب کنند که دختران نپذیرفتند و از آن پس در خانهای مستقل به زندگی ادامه دادند.
لاله و لادن که ابتدا در کنکور دانشگاهها در دو شهر مجزای یزد و کرج برای ادامة تحصیل پذیرفته شده بودند، با مراجعة پدرخواندهشان به رئیسجمهور وقت، توانستند مجوز تحصیل در یک شهر و یک رشته را پیدا کنند. آنها تحصیلات خود را در رشتة حقوق در دانشگاه تهران آغاز کردند. پس از آن تنها دانشجویان جدیدالورود لاله و لادن را در کلاسها، کتابخانه، سلف سرویس و خیابانهای دانشگاه با چشم دنبال میکردند. چون با تلاش مضاعف دوقلوها برای اثبات استقلال شخصیتیشان، بقیة دانشجویان و استادان بهوضوح میدیدند که این دو دختر جوان واقعاً فرقی با دیگران ندارند. آنها دو انسان کاملاً جدا از هم بودند که فقط به یکدیگر چسبیده بودند. اما گویا تنها دوستان نزدیک این دو، به استقلال آنها باور قلبی داشتند.
مشکل اصلی لاله و لادن زمانی آشکار شد که با در دست داشتن مدرک لیسانس حقوق، به جستوجوی کار برآمدند. اما هرچه بیشتر تلاش میکردند، کمتر نتیجه میگرفتند. آن دو دختران سختکوشی بودند که علاوه بر داشتن مدرک تحصیلی، به زبان انگلیسی و کار با کامپیوتر مسلط بودند، اما... آخرین بار، زمانی که یکی از بخشهای دولتی پس از سه ماه کار آزمایشی به آنها جواب رد داد، لاله و لادن با چشم گریان به خانه آمدند و تصمیم گرفتند به هر قیمت از هم جدا شوند. لادن تأکید میکرد: «به هر قیمت.»
10 خرداد 1382 «جراحان در سنگاپور امروز تصمیم نهایی خود را دربارة انجام عمل جراحی جداسازی لاله و لادن، دوقلوهای بههمچسبیدة ایرانی، اعلام خواهند کرد.» هفت سال پیش از این تاریخ، پزشکان آلمانی امکان جداسازی لاله و لادن را، بهدلیل نتیجة قطعی مرگ یکی از دو خواهر یا هر دو، رد کرده بودند. اما این بار لاله و لادن که از موفقیت جداسازی دوقلوهای نپالی که مانند آنها از سر به هم چسبیده بودند به دست کیت گوا جراح زبدة سنگاپوری در سال 2001 باخبر شده بودند، تصمیم گرفتند با او تماس بگیرند و خواهان عمل جراحی مشابهی برای خود شوند. بعد از موافقت پزشکان متخصص این گروه جراحی، لاله و لادن راهی سنگاپور شدند تا بعد از آزمایشهای مختلف مشخص شود که آیا پزشکان سنگاپوری توانایی جداسازی آنان را دارند یا نه!
17 خرداد 1382 «دکتر کیت گوا، سرپرست گروه جراحی لاله و لادن، تأکید کرده است که امکان مرگ یا فلج شدن آن دو نیز وجود دارد و تمامی این موارد برای آنها توضیح داده شده است.» سایت بیبیسی فارسی در ادامه مینویسد: «لادن ـ همان دختری که قدبلندتر است و از روبهرو طرف چپ قرار دارد ـ میخواهد به شهرستان خود برگردد و به وکالت بپردازد. لاله میخواهد در تهران بماند و روزنامهنگار شود. اگر آنها توانستهاند تا امروز مشکلات بدنی و اجتماعی استثنایی بودن خود را از سر رد کنند، در اجتماع حضور یابند و ادامة تحصیل دهند تا آیندة خود را بسازند، حالا این آینده فرا رسیده است. آنها میخواهند در حرفههایی جداگانه کار کنند. دیگر بههیچوجه بههمچسبیده بودنشان با میل و اصرارشان به استقلال جور درنمیآید.
دوقلوها میگویند اگر شرایط ما به همین نحو ادامه داشته باشد، دیگر نمیتوانیم آن را تحمل کنیم. به همین دلیل است که لاله و لادن همة مخاطراتی را که پزشکان از پیش اعلام میکنند میپذیرند. این اولین عمل جداسازی دوقلوهای بههمچسبیدة بالغ در جهان است.» شاید همین جسارت در رویارویی با واقعیت است که سبب میشود سیل کمکهای مالی از سراسر جهان به حساب آنها در سنگاپور سرازیر شود. گروه جراحی خواهران بههمچسبیدة ایرانی به سرپرستی دکتر کیت گوا شامل 35 متخصص، 5 جراح اعصاب، 1 متخصص جراحی عروق، 6 متخصص جراحی پلاستیک، 8 رادیولوژیست و، در مجموع، 125 نفر پزشک است. عمل جراحی جداسازی لاله و لادن در بیمارستان رافلز سنگاپور آغاز میشود، 52 ساعت میگذرد، پزشکان بیش از 80 درصد بافتها را از یکدیگر جدا کردهاند که خونریزی شروع میشود. گردش خون در بدن لادن مختل میشود و لادن جان میسپارد. بعد از مرگ لادن، بلافاصله فعالیت پزشکان برای نجات لاله که به حالت اغما فرو رفته است شروع میشود. یک ساعت و نیم بعد، با وجود تزریق خون و تلاش بسیار پزشکان، لاله هم درمیگذرد. لاله و لادن که قبل از سفر به سنگاپور بارها برای تأمین هزینة سفر خود با جواب منفی روبهرو شده بودند، پس از مرگ به شهرتی جهانی دست یافتند و اسطورههای ایرانی نامیده شدند. حضور مردم در مراسم تشییع جنازة آنها به حدی بود که جادة لهراسب به فیروزآباد و 30 کیلومتر از جادة فیروزآباد به شیراز مملو از اتومبیلهای مردمی بود که برای آخرین دیدار با دوقلوهای جداشدة شیرازی آمده بودند."