کاکائو

شیرین و تلخ ....

کاکائو

شیرین و تلخ ....

یک سوزن به خود بزن ..

       

          

بالاخره فیلم 300 را هم دیدم. یعنی راستش خودش آمد ببینمش! برای دیدنش کنجکاو نبودم. وقتی هم آمد راستش توی 15-10 دقیقه اول حوصله ام از دیدنش سر رفت. بقیه فیلم را یک خط در میان دیدم. فضای فیلم کسالت آور است. یعنی هم داستان قدرت کشش ندارد، هم رنگ تیره صحنه ها، چشمان را خسته می کند و کسالت آور است. خوشبختانه یا متاسفانه آن قدر به این فیلم پرداخته شده است که تقریبا همه، کم و بیش از داستان آن و ماجرای تحریف تاریخ در آن با خبرند. نمی خواستم تا پیش از دیدن فیلم و تنها با خواندن نقدها و نظرها در مقابل آن موضعی بگیرم، ولی اکنون، بعد از مشاهده آن، دلیلی برای هیچ واکنشی نسبت به آن نمی یابم. فیلم بسیار ضعیف است و جز مقادیر متنابهی جلوه های ویژه و تصاویر خشونت بار و پر از خون چیزی برای ارائه ندارد. ولی فیلم حتی از این دو دیدگاه هم آن قدر چشمگیر به نظر نمی رسد. فکر می کنم اگر موضع گیری ایرانی ها در قبال آن نبود، فیلم به این فروش بالا دست نمی یافت. متاسفانه بسیاری از موضع گیری ها پیش از دیدن فیلم و تنها بر اساس شنیده ها انجام شد. اگر از عامه مردم بگذریم، جالب اینجاست بسیاری از مسئولینی که درباره آن موضع گیری کردند، از محتوای اصلی فیلم و نوع تحریف تاریخی موجود در آن اطلاع صحیحی نداشتند*. 300 واقعا ارزش هیچ موضع گیری و حتی نقد و بررسی را ندارد. به نظر می رسد ما خودمان دشمنمان را بزرگ کردیم و خودمان هم از آن ترسیدیم. ما نه تنها نتوانستیم موجبات بایکوت 300 را فراهم کنیم، بلکه با موضع گیری خود نسبت به آن، تبلیغات رایگان و البته موفقی برای فیلم انجام دادیم.

شاید برخی از دوستانی که این حرفها را می خوانند، در واکنش، با تاکید بر قدرت تبلیغاتی فیلم و مخدوش کردن چهره ایرانی ها در آن، موضع گیری در قبال فیلم را وظیفه ای حتی ملی بدانند. در پاسخ باید به چند مطلب اشاره کرد :

1)      یکی از سیاست های مقابله در مقابل تخریب، توهین، تهدید و مسائلی از این دست، بخصوص اگر عامل آن کم توان باشد، بی توجهی است. اگر بپذیریم که عامل مقابل و ابزارش قدرتی برای رسیدن به هدفشان ندارند، هیچ نیازی حتی به پاسخ گویی در مقابل آنها نیست. برای مثال امروز چه کسی از گسترش کمونیسم می ترسد آن هم در زمانی که ناموفق بودن آن حتی در مهد کمونیسم (شوروی سابق) به اثبات رسیده است؟!

2)      فرض کنیم پخش گسترده فیلم در دنیا و قدرت تبلیغاتی سینما را بپذیریم. فکر می کنم مخاطبان سینما در سراسر دنیا، حتی با حداقل شعور، روایت فیلم را باور نکنند و آن را احتمالا در ردیف آثار تخیلی مثل ارباب حلقه ها به شمار آورند. چه ارباب حلقه ها اثری قابل اعتنا و در نوع خود خوب بود ولی 300 حتی در این ردیف آثار هم بی ارزش به نظر می رسد.

مبارزات ماتریکسی و به شدت غلو شده سربازان اندک اسپارتی در مقابل سپاه چند میلیون هزارنفری ایران، چهره سربازان ایرانی (گویا در زمان خشایارشا از شرایط ورود به ارتش داشتن چهره ای زشت و احتمالا ابتلا به جذام بوده است!)، چهره خشایار شاه که بیشتر به یک منحرف جنسی شبیه است و به سبک برخی از مردم آمریکای جنوبی بدن و صورت خود را از حلقه های فلزی پر کرده است، جلاد خشایار شاه که دستانی خرچنگ وار دارد، یک غول ایرانی که شبیهش را در همان ارباب حلقه ها هم نمی بینیم، فیل ها و کرگدنهای سپاه ایران که جثه شان چند برابر نوادگان امروزی آنهاست و چیزهایی از این دست آنقدر در فیلم زیاد است که بار واقعیت فیلم را به سمت تخیل محض سیر می دهد.

بگذریم ..

3)      با ماجراهایی مثل فیلم 300 بهتر است خوشحال باشیم که غرب گاهی به ما بهانه ی کاوش در تاریخمان را می دهد. وگرنه ما که فقط بلدیم ..

4)      یادمان باشد که نگرش و منش ایرانی ها و در راس آن حکومت ایران** ، نسبت به تاریخ و آثار تاریخی این مرز و بوم نگرش و منشی جفاکارانه است. ظلمی که ما ایرانی ها، خود به تاریخ و فرهنگمان می کنیم بسیار بیش از اثر فیلمی مثل 300، تغییر نام خلیج فارس و مسائلی از این دست است. متاسفم که ما فقط اعتراض را یاد گرفته ایم (بگذریم از آن که فرهنگ اعتراض را هم نداریم)، آن هم اعتراضی که با تنها یک کلیک انجام می شود!

5)      بگذریم ..

 (*) : برای مثال حجه الاسلام هاشمی رفسنجانی در خطبه های نماز جمعه تهران، در واکنش نسبت به فیلم 300، ماجرای فیلم را با فیلم "اسکندر" در هم آمیخته بود و از عدم نمایش جنایات یونانی ها در حمله به تخت جمشید گلایه کرد. جهت اطلاع باید گفت فیلم در زمان خشایارشا می گذرد و ماجرای حمله وی به یونان را بازگو می کند. حمله یونانیها به تخت جمشید در زمان داریوش سوم و توسط اسکندر انجام شد.

 

(**) : ماجرای سد سیوند نمونه حاضر ماجراست. اگر کمی به حافظه مان (که امروزه زود به زود reset می شود) رجوع کنیم، یا با زحمتی کمتر به مرور اخبار میراث فرهنگی روزنامه ها و خبرگزاریها بپردازیم، نمونه های بساری می یابیم. از برخورد حکومت هم یک نمونه اش حرفهای حجه الاسلام حسنی، امام جمعه ارومیه، در گفتگو با هفته نامه چلچراغ است. وی در این مصاحبه می گوید : " آثار باستانی دو نوع هستند. آنهایی که در خدمت اسلام هستند باید حفظ شوند و بقیه باید تخریب و نابود شوند"!

متن کامل این مصاحبه را در وبلاگ می گذارم ولی عجالتا برای مشاهده متن کامل مصاحبه در مبدا روی اینجا کلیک کنید.

پست اول 86! آره .. همینه تیتر!

           

            

شب سیزدهم فروردین .. امشب .. یعنی یه جورایی وارد چهاردهم فروردین شدیم. چهاردهم فروردین یکهزار و سیصد و هشتاد وشش هجری شمسی! توی سه چهار وبلاگی که در طول سه چهار سال اخیر داشتم، هیچ وقت از مناسبت ها نگذشته ام. لااقل از مناسب های مهم .. آن هم مناسبت مهمی به مانند نوروز. راستش این بار ترجیح دادم به سبک مدرسه ودانشگاه تا سیزدهم فروردین از همه چیز تعطیل باشم  و خوب، وبلاگ نویسی هم جزو این چیزها بود.

بگذریم .. شب سیزده برایم دو چیز آورده : اول، خستگی ناشی از در کردن سیزده (!) و دوم، هجوم فکر کارهایی که باید انجام دهم .. دانشگاه و درس و کار و .. . هردوی اینها برای کم حوصلگی در نوشتن بهانه کافی هستند. راستش دلم می خواست بهاریه ای بنویسم ولی ..

سال نو را .. بگذارید به این شعر منسوب به حافظ شیراز بگویم :

           سال و فال و مال و حال و اصل و نسل و تخت و بخت

                                            بادت  اندر  شهریاری  بر قرار و بر  دوام

          سال خرم فال نیکو مال وافر حال خوش

                                            اصل ثابت نسل باقی تخت عالی بخت رام

 امیدوارم خدا در این سال و هر سال هر آن چه خیر ماست به ما بدهد حتی اگر آن را نخواهیم و هر چه شر است نرساند حتی اگر به اصرار از او بخواهیم*.

یا علی ..

 

 

(*) : برگرفته از مناجات های خواجه عبدالله انصاری