کاکائو

شیرین و تلخ ....

کاکائو

شیرین و تلخ ....

مکزیک 3 - ایران 1 و بحران خودخواهی

                    

                             

خوب .. ایران 3 بر 1  به مکزیک باخت. نیازی به گفتن و نوشتن من یا هیچ کس دیگر نیست. یک تیم و بالاتر از آن خواست یک ملت ، فدای خواسته های احمقانه و تصمیمات نادرست چند نفر شد.

عجیب نیست! در ایران امروز ما، هیچ کس برای چیزی به نام اجتماع و مردم و ملت ارزشی قائل نیست. همه انباشته از خودخواهی و تنها، در کنار یکدیگر زندگی می کنیم. حتی دیگر خواهان هم پس از چندی چاره ای جز این ندارند؛ چه دیگرخواهی در جماعت خودخواهان جز رنج چیزی ندارد. به علاوه در شهر دیوانگان، عاقل دیوانه است. خودخواه به چیزهایی که می خواهد می رسد و چون دارد تحسین می شود. بارها شنیده ایم "طرف عرضه داشت، زرنگ بود، فلان کار رو کرد. تو هم اگر عرضه داری، خوب بکن. نداری هم حرف نزن". خوب، تکلیف دیگرخواهان هم معلوم شد : چون عرضه ندارند، حرف نزنند!

یکی از ایرادهای بزرگ ایران امروز ما همین است. به جای ریشه کن کردن بدی، می خواهیم در بدی با بدی زندگی کنیم. جالب است که پس از ساعتی بحث با آنان که دیگرخواهیت را به سخره می گیرند در جواب اندیشه های انسانی تو در تعریف از فداکاری و از خود گذشتگی و اینها! با پذیرفتن حرفهایت، صدایشان را پایین می آورند، با نگاهی مشفقانه و راهنماگون و از بالا به پایین ( برخورنده اش می شود "عاقل اندر سفیه") تو را می نگرند و به مهربانی می گویند: "همه حرفهایی که زدی درست. همه اش دربست قبول. کمک خوبه، فداکاری خوبه، از خود گذشتگی خوبه ؛ ولی آخه با این چیزا که به جایی نمی رسی. تازه همه مردم خودخواهن. ارزش نداره واسشون این کارا رو بکنی. با آدم خودخواه باید خودخواه بود و ....". و بله، از دزد باید دزدید، سر کلاه بردار را باید کلاه گذاشت، به دروغگو دروغ گفت، به فحاش باید فحش داد و .... . هیچ کس هم یادش نمی آید به کسی که از دزد می دزدد، شاه دزد می گویند. تازه زرنگی اش! را هم تحسین می کنند. بخشش لغت ضعف است. "یعنی چی ببخشم؟! مگه کشکه؟! من حقمو می خوام!". این که در کدام فرهنگ واژگان مترادف و متضاد، بخشش را متضاد حق خواهی و حق طلبی آورده اند، نمی دانم.

مشکلات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و .... ما همگی چون یک کلاف سردرگم در هم پیچیده اند. حل آن هم با عمل در سطح جامعه ممکن نیست. اکبر گنجی امروز در گفتگو با رادیو صدای آمریکا گفت : "دموکراسی چیزی نیست که بخواهیم آن را در مدت کوتاهی در جامعه ایجاد کنیم. دموکراسی باید ابتدا در خانواده ها آموزش داده شود. اگر فلان کشور در دموکراسی موفق است به دلیل آن است که در از کودکی به فرد، در خانه و مدرسه دموکراسی آموزش داده می شود. اما در جامعه ایرانی، خانواده دیدی سلطه طلب دارد. ....". حال من می گویم نه فقط دموکراسی که باقی مشکلات هم باید پیش از هر چیز از درون خانواده ها حل شوند. اما امان از دور و تسلسل! پدر و مادری که خود، سلطه گری خانواده را آموخته اند، همین را آموزش می دهند. حاصل این خانواده، فرزندی دمکرات نیست (مگر به استثنا و تحت تاثیر محیط پیرامون؛ آن هم در سنین عقل). پدر و مادری که آموخته اند تنها راه موفقیت، خودخواهی است، کودکشان را به سوی همین دیدگاه تربیت می کنند. حتی اگر فرزند، به تبع ذات خود، ازخودگذشتگی و ایثار و دیگرخواهی را می دانست، به تهدید و تنبیه او را به راه راست! می آورند که این طریق پیروزی است!

 

بگذریم .... تیم ملی فوتبال ایران، امروز (در واقع بعد از ظهر دیروز) در نخستین دیدار خود در رقابتهای جام جهانی 2006 آلمان، با حساب  3 بر 1 مغلوب تیم ملی مکزیک شد. به انصاف که نگاه کنیم، در نیمه اول، بازی خوبی را از ایران شاهد بودیم و این تیم نه تنها بازی یک بر صفر باخته را به تساوی کشید، بلکه دو تا سه موقعیت خوب گلزنی را هم از دست داد. ولی در نیمه دوم .... خوب، اول از همه بازیکنان ایران پس از حضور پرتلاش خود در نیمه اول، در این نیمه از نظر قدرت بدنی برابر حریف کم آوردند. به علاوه گویی تیم ایران از ابتدای این نیمه به نتیجه تساوی رضایت داده بود و عملا تلاشی برای حمله نمی کرد. از سوی دیگر حضور بی اثر علی دایی که در نیمه اول هم به چشم می آمد، با کم تحرکی خط حمله ایران بیشتر به چشم می آمد. علی دایی در نیمه دوم تنها مرتکب سه خطا شد و یک پاس ناموفق هم به آندرانیک تیموریان داد که همین پاس اشتباه روی یک ضد حمله برای مکزیک تبدیل به یک موقعیت خطرناک روی دروازه ایران شد. علی دایی تا پایان بازی به همین حضور خود ادامه داد!

در ابتدای نیمه دوم، مکزیکی ها با تجربه نیمه اول، با احتیاط بازی را آغاز کردند. اما چون بازی خنثی ایرانی ها را دیدند، رفته رفته برفشار خود افزودند. درست در دقایقی که به نظر می رسید حضور بازیکنان جوان و سرعتی همچون رسول خطیبی، آرش برهانی و .... برای تحرک بخشیدن به خط حمله ایران و کاهش فشار مکزیکی ها لازم باشد، با اشتباه بزرگ خط دفاعی و دروازه بان ایران، تیم مکزیک به گل دوم رسید و دقایقی بعد نیز در حالی که ایران در شوک گل دوم بود، گل سوم را دریافت کرد. اگر گل دوم روی مجموعه ای از اشتباهات بازیکنان ایران به ثمر رسید، ابتدایی بودن گل سوم مکزیک، سطح پایین توان دفاعی ایران را آشکار کرد.

نکته جالب اینجا بود که لاولپه، سرمربی مکزیک، دو تعویض از سه تعویض خود را به دلیل مصدومیت بازیکنانش به اجبار انجام داد، ولی این تعویض ها در تسلط مکزیک بر بازی در نیمه دوم نقش موثری داشت. اما در سوی دیگر میدان برانکو ایوانکوویچ واقعا ضعیف عمل کرد. در واقع ایران در درجه اول به تصمیمات اشتباه سرمربی خود باخت. حال چه این تصمیمات از پشت پرده فوتبال ایران هدایت شوند یا خیر. اگر پشت پرده ای در کار نباشد که تقصیر تماما بر گردن برانکو است ؛ اما اگر پشت پرده ای را هم متصور شویم، باز هم تقصیر برانکو بیش از هر چیز و هر کس است؛ زیرا به این پشت پرده اجازه نفوذ در خود را داده است. خودخواهی دایی در ادامه حضور خود در تیم ملی نیز هرچند به سرشت ایرانی طبیعی می نماید ، اما حمایتهای بسیار از حضور همچنان وی در آستانه 37 سالگی غیرطبیعی به نظر می رسد. حضور ضعیف دایی، بر خلاف عرف معمول گزارشگران تلویزیون در عدم انتقاد از عملکرد وی، بالاخره صدای عادل فردوسی پور، گزارشگر این بازی را درآورد؛ البته در دقایق پایانی و اضافه کردن نام وحید هاشمیان که اتفاقا شاید به نوعی بهترین بازیکن ایران در این دیدار بود. (دایی در گفتگو با مازیار ناظمی، گوینده اخبار ورزشی که با آلمان اعزام شده است، خبر خداحافظی خود از تیم ملی را پس از پایان جام جهانی تکذیب کرد!)

از خط دفاعی و در مجموع سیستم دفاعی تیم ایران نیز چیزی نمی توان گفت که حاصلش جز افسوس و ناراحتی و خشم نیست.

 

از این دیدار و توضیح واضحات آن که بگذریم، بازی امروز تیمهای پرتغال و آنگولا، تیمهای هم گروه ایران در جام جهانی، که در پایان با نتیجه 1 بر صفر به سود پرتغال به پایان رسید، بیانگر این نکته بود که ایران، نه تنها در برابر پرتغال پرستاره و قوی، که در برابر آنگولا هم دچار مشکل خواهد بود. آنگولا در دیدار امروز خود، یک بازی قدرتی و خوب را به نمایش گذاشت. یادمان باشد که ایرانی ها، برابر تیمهای قدرتی به مشکل برمیخورند.

 

به هر ترتیب ما ایرانی هستیم و چاره ای جز امید موفقیت تیم ملی کشورمان را نداریم؛ حتی اگر از آنها ناراضی باشیم.

 

 

پ ن 1 : یکی از دوستان SMS داد که : " آشنا نداری تیم ملی زودتر برگرده ایران؟! " . به شوخی پاسخش دادم : " اگر آشنا داشتم، کاری می کردم اصلا برنگردد ایران! "

توصیه می شود برای ضربه زدن به دشمنان، این تیم را به اسرائیل، آمریکا یا انگلیس واگذار کنیم!!!

 

پ ن 2 : پیرو پس نوشت 1، برخلاف آنان که صرف حضور ایران در جام جهانی را کافی می دانند، باید گفت که اولا، اگر ایران ، در شرایط امسال به جام جهانی صعود نمی کرد، باید به همه چیزمان شک می کردیم و دوما، عدم حضور یک تیم در جام جهانی از حضور ناموفق و آبروریزی در جایی که نگاه جهان به آن است، آبرومندانه تر به نظر می رسد.

                    

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد