کاکائو

شیرین و تلخ ....

کاکائو

شیرین و تلخ ....

از رنجی که می بریم (۱)

        

             

درد، رنج، مشکل، تنهایی، سختی، .... ! واژه های آشنایی هستند. اما هر چقدر آشنایند، بیش از آن تلخند. تلخ! و ما چقدر از این واژه ها استفاده می کنیم! خود من، وقتی به خودم فکر می کنم، به خاطر کثرت استفاده از این کلمات از خود شرمنده می شوم. واقعا این همه تلخی از کجا می آید؟!

....

به جای این نقطه ها، چیزهای زیادی نوشتم و باز از پی دوباره خوانی اش، به دست back space از ثبت آنها گذشته ام. شاید دلیل این تردید در نوشتن، از یک سو تلخی های خودم باشد و از سوی دیگر دلایل زیاد وجود این تلخی که آدم را در آغاز حرف زدن از آن سردرگم می کند. اما خوب، اگر قرار است از این تلخی بنویسم، باید از جایی شروع کنم دیگر لابد!

 

شاید بهتر باشد از اینجا شروع کنم که در خود من یک دید نسبی گرایی وجود دارد و آن قدر بر این دید تزلزل آور (می گویم تزلزل آور چون چنین دیدی به سختی اجازه می دهد رویه آدمی منظم و مشخص باشد و با همین دید نسبی، این مساله هم خوب و هم بد است!) مصر هستم که گاهی خود را به کل تعمیم داده و نسبی گرایی را بر انسان غالب می دانم؛ حال این نسبی گرایی آگاهانه باشد یا ناآگاهانه.

حال این چه ربطی به تلخی دارد؟! خوب، همیشه در مقابل تلخی از شیرینی می گوییم ودر مقابل سختی ها،آسان گرفتن زندگی را ستایش می کنیم. وقتی پای این دید نسبی به میان می آید، ما آدمها بسته به حال خود، زندگی را سخت یا آسان می بینیم و باز هم با همین دید، عقاید مخالف را نفی می کنیم. هنگامی که در شادی ( و البته در کل در مقام یک ناصح – زیرا ناصح به هر حال باید امیددهنده باشد) به فردی غمگین و نالان از سختی ها می رسیم، از آسانی زندگی می گوییم. در چنین شرایطی همه چیز به سمت کاهش ناراحتی مخاطب می رود. سختی ها یا حاصل یک تصور اشتباهند، یا اگر به عنوان همدردی آنها را حقیقت بدانیم، حقایقی هستند که با آسان گرفتنشان به راحتی حل می شوند. از سوی دیگر اگر همین فرد امیدوار به سختی بر بخورد، در واکنش به ناصح خود، این بار از سختی زندگی گلایه می کند و زیر بار آن نمی رود (یا اگر خوشبین باشیم، به سختی می رود) که زندگی آسان است.

در این دید نسبی، حتی هنگامی که در شرایطی خنثی (که امکان وجودش صفر است؛ زیرا چیزی نداریم که دقیقا بین خوب و بد باشد. صفر مطلق در روح انسان تقریبا بی معنی است)، درباره سخت یا آسان بودن زندگی تنها بحث می کنیم، هر کدام را همان قدر که خوب/بد هستند، بد/خوب می دانیم!

 

 

پ ن 1: ادامه دارد

پ ن 2: درباره بحث نسبی بودن بیشتر نگفتم، چون خود من برای آن به نهایتی نرسیده ام هنوز!

پ ن 3: up date نکردن وبلاگ در یک هفته گذشته، از ننوشتن من نبود و از تخلخل در امکان ارتباط با اینترنت آب می خورد (البته اگر برای کسی چرایش مهم باشد!)

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد