کاکائو

شیرین و تلخ ....

کاکائو

شیرین و تلخ ....

یادم تو را فراموش !

   

     

جام جهانی تمام شد. تورنمنت مزخرفی بود. سرد و ضد حال! در پایان هم دو تیمی به فینال رسیدند که .... بگذریم. کی حالش را دارد که باز هم از فوتبال و جام جهانی بنویسد. آن هم بعد از یک ماه فوتبال! آن چیزهایی را که از جام دیده ایم، دیده ایم . گذشت. به یک هفته نمی رسد که تب جام جهانی فروکش می کند (اگر این یخبندان تبی هم بر جا بگذارد ... البته مگر تب سرماخوردگی!).

 

در میان تکرار تاریخ روز بازی فینال به دنبال یک چیز می گشتم : این تاریخ، کسی را یاد چیزی نمی اندازد؟!

 

زمان از دست من خارج شده است. چند سال پیش بود؟! از میدان انقلاب تهران رد می شدم . جماعتی جمع شده بودند. با پلاکارد و شعار. و ناگهان مامورین انتظامی بود که از هر گوشه آمدند و زدند و زدند . مرا هم که تنها عبور می کردم زدند. با کمری دردناک به خانه رسیدم. شبکه های ماهواره ای آمار می دادند : 10000 نفر در خیابان فلان بر ضد رژیم جمهوری اسلامی شعار می دهند! تهران در آشوب است! در میدان فلان پلیس 4 نفر را به ضرب گلوله کشته است! 50000 نفر در فلان پارک تجمع کرده اند!  و .... ! تلویزیون جمهوری اسلامی که چیزی نمی گفت!

کمرم درد می کرد. فکر می کردم : آره، خیابان انقلاب شلوغ بود. کتک هم که خوردم! نکنه خبریه؟! ولی نه! بقیه شهر اینجورها که شبکه های ماهواره ای می گفتند نبود. ولی همان جا هم .... خیابان انقلاب ... دانشگاه تهران .... ! چه خبره؟! سالگرد 18 تیر ماه : حمله به کوی دانشگاه تهران!

 

و چقدر بعد از آن گوشمان پر شد از جنبش دانشجویی، گروه فشار، عناصر تندرو، ما زنده به آنیم که آرام نگیریم/موجیم که آسودگی ما ... ، لباس شخصی ها، دانشجو، دانشجو، دانشجو ....

 

کو جنبش دانشجویی؟! کو دانشجوها؟! موجیم که آسودگی ما عدم ماست؟! لابد مرده ایم پس! یادمان می آید؟!

 

بگذریم ....

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد